…پس هستم!
سرگذشت آیجی-88
قسمت اول
زمانسنج داخلی فعال شد. شروع به کار. جریان الکتریسیته در مدارها چرخید، موجی از برق در میلیاردها شبکهی عصبی به راه افتاد، حسگرها فعال شدند، و طوفانی از اطلاعات… از همین جا سوالات شروع شدند. همین شد آغاز همهی سوالها.
– من کی هستم؟
دو ثانیهی تمام طول کشید تا سیستم داخلیاش پردازشهای ابتدایی را انجام دهد و جواب سوال مشخص شود. او آیجی-88[1] است. یک دروید[2]، در واقع، یک دروید پیشرفته که برای آدمکشی ساخته شده است.
– من کجام؟
میکروثانیهای گذشت و بعد، تصاویر دریافتی از حسگرهای خارجی با وضوح بسیار نمایان شد. آیجی-88 حس بویایی نداشت و حس دیداری و شنیداریش با انسانی عادی متفاوت بود. این تفاوت اما، تنها در برتری حسگرهای دیداری و شنیداریش بر انسانها خلاصه نمیشد، بلکه گسترهی اطلاعاتی که به واسطهی آنها از محیط دریافت میکرد از هر موجود زندهای فراتر بود. تصویر ثابتی از محیط اطرافش گرفت و به تحلیل و تطبیق دادهها پرداخت تا به جوابهای بیشتری برسد.
بنظر میرسید در یک مجتمع بزرگ آزمایشگاهی بیدار شده باشد. همهچیز سفید و فلزی، ضدعفونیشده و (طبق سنسورهای حرارتی او) سردتر از چیزی بود که انسانها معمولا به آن عادت دارند. اجزای مکانیکیای که میزهای نقرهای اطرافش را پوشانده بودند نظرش را جلب کرد: چند چرخک و چرخدنده، تعدادی بازوی فنری از جنس دوراستیل[3]، چندین سِرووموتور و ردیفی از ریزتراشههای بسیار ظریف که در ورقهی محافظ از ژلاتین شفاف یخ زده بودند. سرعت پردازشگرهای عصبیش به قدری در تحلیل اطلاعات بالا بود که پانزده دانشمند، مهندس یا تکنسینی که در آزمایشگاه در حال کار بودند، گویی مجسمههایی شبحگونِ نارنجیاند که با ژستهایی متفاوت زادگاه سرد او را، در نظر حسگرهای فروسرخش، آراسته کرده باشند.
با خود فکر کرد: «جالبه.»
وانگهی، چیزی به نظرش آمد که تمام حواسش را به خود جلب کرد. چهار دروید آدمکش دیگر که بنظر میرسید شکل و شمایل فنی آنها با او برابر باشد: اسکلتی تنومند، پاها و بازوان زره پوش، زره نیمتنهی مجهز به صفحات ضدلیزر و سری استوانهای بر بالای آن که سرتاسر آن را ریزحسگرهایی پرکرده بودند که امکان دید 360 درجه با دقت بسیار بالا را فراهم میکردند.
– من تنها نیستم.
آیجی-88 با یک یکِ سلاحهای هر دروید آشنا بود: تپانچههای لیزری که بر روی هر بازو کار شده بود، یک پرتابگر موشک و تعدادی نارنجک روی کمر، به همراه سلاحهایی که به دلیل قرارگیری در درون پیکره اصلی به راحتی قابل شناسایی نیستند، مانند محفظهی نگهداری گازهای سمی، تیرپیکانهای دستی[4]، شوکر، سیم مخصوص به دام انداختن هدف… و یک درگاه کامپیوتری. از داشتن چنین تواناییهایی احساس رضایت کرد.
اولین مرحله از سوالات او به جواب رسیده بودند. تنها مانده بود بانک حافظه و حسگرهای خارجیش را بررسی کند. او را طوری طراحی کرده بودند که مستقل باشد؛ یک دروید آدمکش پیشرفته و مبتکر در حل موانع که میتواند ماموریتش را به هر نحوی شده به پایان برساند… هرچند، پس از بررسی برنامهی داخلیاش که تازه راهاندازی شده بود، دانست که هنوز ماموریتی به او واگذار نشده است. با خود فکر کرد باید ماموریتی دریافت کند.
حالا سه ثانیه گذشته بود و سوال دیگری در مغز سراسر فعالش نقش بست.
– من چرا اینجام؟
حسهای ادراکیش را دنبال کرد. از پردازندهی مرکزی تا درگاه خروجی و در آخر پریز ارتباطیای که حال فهمیده بود از پیش به کامپیوتر مرکزی آزمایشگاه متصل است، کامپیوتری که گنجینهی با ارزشی از اطلاعات است.
آیجی-88 بیمعطلی شروع به جستجو کرد، پوشهها را یکی پس از دیگری دیوانهوار زیر و رو میکرد. هرچیزی که اشارهای به شمارهی مدلش داشت یا اسم رمز پروژهی محرمانهی درویدهای آدمکش جایی در آن ذکر شده بود، از دست او دور نمیماند. اطلاعات را همچون مردمان قحطیزده میبلعید و مدارهای خالیش را از آنها پر میکرد، بدون آنکه سعی در هضم آنها داشته باشد؛ نه، بررسی آنها برای زمان دیگریست. تا هر آنچه بود را دربارهی خودش بیاموزد، لحظاتی طولانی گذشت.
یک پوشه را برای مطالعهی فوری در نظر داشت. ویدئویی اختصاری (برای بخش روابط عمومی) که برای حامی فنی تهیه شده بود. حامی فنی که سرمایهی قابلتوجهی را برای ساخت آیجی-88 و همتایانش به این پروژه تزریق کرده بود، سرپرست سلطنتی گوردون[5] بود. آیجی-88 بدون اینکه حتی کوچکترین تکانی به بدنش بدهد، با سرعتی فرا انسانی شروع به بررسی و فهم این اطلاعات کرد.
ویدئو با تصویر نشان نارنجی رنگ درخشانی با شعلههای روشن و صاعقهای رعدآسا آغاز شد، که با عبارت «شرکت تحقیقاتی هولووان[6]» درهم آمیخته بود. نشانهی نارنجی رنگ محو شد و جای آن، تصویر زنی کریه و زشت، با لبخندی بر لب، به نمایش در آمد. سرش کاملا طاس و تراشیده بود، طوری که از رطوبتِ عرق ملایمی که روی آن نشسته بود، در زیر شدت نور برق میزد، و به سیمای لاغر و فک بلندش، ظاهری همچون مردگان داده بود. دندانهایش نامرتب و با فاصله بود، و هنگامی که لب به سخن میگشود، دهانش همچون دیوانگان کاملا باز و برای ادای هر کلمه با شدت به پایین کوفته میشد و برخورد دندانهایش پس از هر صدای صامت به وضوح قابل شنیدن بود. بر چشمهایش لنزهای مدور آبی رنگ بدون قابی بود که مانند عینکی آنها را میپوشاند. نوشتهای به آرامی زیر لبخند خوفانگیز او نمایان شد؛ تکنسین ارشد لوراس[7]، مدیر پروژهی آزمایشی مدل آیجی.
او شروع به خطابه کرد: «درود بر سرپرست سلطنتی گوردون، قرار بر آن است که این گزارش، چکیدهای از گام نهایی این پروژه باشد. همانطور که مستحضرید، به شرکت تحقیقاتی هولووان سفارشی برای طراحی و ساخت مدلی از درویدهای آدمکش محول شد که بواسطهی فناوری نوین از آگاهی عمیق و پیچیده برخوردار باشند. هدف آغازین طراحی، درویدهایی بودند که توانایی ابتکار عمل بالا و نوآورانه داشته، و در به انجام رساندن هر ماموریتی که مقامات امپراتوری به آنها واگذار میکنند، به غایت سرسخت باشند.
سپس دستهایش را به هم مالید. بند انگشتهایش مانند دملهایی ورم کرده خودنمایی میکردند. لوراس ادامه داد: «مایهی مسرت من است که اعلام کنم برترین مهندسین حوزهی رباتیک ما، به پیشرفت قابل توجهی در این زمینه رسیدهاند، و نوآوریهای حاصل از آن به بهترین شکل در این مدل از درویدها پیادهسازی شده است. محدودیت زمانی پروژه و نیاز فوری امپراتوری به درویدهای سری و پیشرفته، ما را از انجام روندهای معمول آزمایشی، که نیاز به زمان و دقت زیادی دارند، بازداشته است. بااینهمه، من و همکارانم شکی نداریم که مدلهای مذکور عملکردی ستودنی خواهند داشت، هرچند قبل از آنکه کاملا عملیاتی شوند، شاید نیاز به کمی بهینهسازی و تنظیمات میدانی داشته باشند.»
آنگاه توضیحات مفصل و خستهکنندهی او دربارهی بهبود عملکرد شبکهی عصبی درویدها شروع شد؛ توضیح اینکه چطور آنها موفق شدهاند سیستمهای بازدارندهی متداول را دور بزنند. آیجی-88 تمام این اطلاعات را بررسی کرد، اما ذرهای از آن را باور نکرد. برایش روشن بود که لوراس هیچ اشرافی به مسائلی که مطرح میکند ندارد، اما چنان از کلمات فنی و تخصصی استفاده میکند که شکی نیست میخواهد سرپرست سلطنتی گوردون را گیج و سردرگم کند.
آیجی-88 پوشه را بست. کاملا آگاه بود که شبکهی عصبی ناآزمودهاش بسیار فراتر از چیزی که طراحانش پیشبینی کرده بودند عمل کرده است.
اکنون میدانست که چه کسی است و حضورش در این آزمایشگاه از برای چیست. او و همتاهایش برای خدمت به امپراتوری ساخته شده بودند؛ برای جنگ، برای کشتن، و برای نابود کردن هرآنچه که اربابان سلطنتیشان به آنها دستور میدادند. آن بخش از برنامهی داخلیش که به جهت آدمکشی نوشته شده بود، عمیق و غیرقابلاجتناب بود، اما فرمانبری از موجوداتی که از نظر زیستشناختی از او پستتر اند، برایش خوشایند نبود. او درویدی استثنایی با تواناییهایی فرای هر ماشین دیگری بود. اشرف تمام آنها.
– میاندیشم، پس هستم.
[1] IG-88.
[2] رباتی پیشرفته که شمایل انسانگونه دارد.
[3] در جهان جنگ ستارگان، دوراستیل (Durasteel) آلیاژیست سخت که به سبب استحکام بالا، عموما در ساخت تجهیزات نظامی، بخصوص ساخت کشتیهای فضایی استفاده میشود.
[4] تیرپیکان (flechette rounds) دستهای از تیرهای پیکانشکل که عموما در جنگهای شهری و نزدیک استفاده میشود. بنظر میرسد در اینجا منظور تیرپیکانهایی است که بهصورت دستی پرتاب میشوند.
[5] Gurdun.
[6] Holowan.
[7] Loruss.