1234 888 9821+
info@test.com
info@test.com
حساب من

پنل کاربری

بیرون رفتن
این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
ابدشهر
  • خانه
  • کتابخانه
  • داستان
    • فانتزی
      • وارهمر
        • جهان کهن
      • رونترا
  • شخصیت ها
  • درباره ما

عناصر ادبیات وحشت در زبان فارسی: وقتی جنیان به کمک آمدند!

نوشته شده در  21 خرداد در 6:36 am
هادی چراغی نیکو
بدون دیدگاه

عناصر ادبیات وحشت در زبان فارسی: وقتی جنیان به کمک آمدند!

مطلبی پیرامون مفهوم فرسوده جن، جن‌گیری و جن‌زدگی

در این مطلب به یکی از عناصر ترس در ادبیات فارسی تحت عنوان جن و جن‌گیری می‌پردازیم. در این مطلب نسبت به این عنصر از ادبیات وحشت موضعی انتقادی خواهیم گرفت و بیان می‌کنیم که چگونه این مفهوم در طول زمان باقی مانده و اکنون بدنه اصلی ادبیات وحشت در ایران را شکل می‌دهد. بقای مفاهیم، که همانطور که اشاره خواهیم کرد، در این ابعاد مخصوص ایران است و به هیچ وجه نکته منفی محسوب نمی‌شود، اما انتقاد از آن جهت وارد است که چرا یک مفهوم کمابیش باستانی، همچنان روح و روان نویسندگان ژانر وحشت ایران را به خوداختصاص داده. شاید این نویسندگان، خود در روانشان تسخیر شده‌اند؟

 

ترس در ادبیات و آثار ادبی ایران سابقه‌ای بی‌نظیر دارد. از ابتدا که داستان‌های محلی شکل گرفته‌اند، در جایجای پهنه ایران موجودات ترسناک و اساطیری ذهن و روح مردم را تحت تاثیر خود قرار داده‌اند. موجوداتی که در سایه‌ها زندگی می‌کنند، در دره‌ها خانه دارند، در شنزار‌ها می‌خزند و عموما از عناصر طبیعت به شمار می‌روند؛ چنان بیان می‌شوند که اینان ساکنان این سرزمین بوده‌اند و دیگران خانه آنها تصاحب کرده‌اند. دسته دیگر موجوداتی دیگر ریشه در اساطیر باستانی ایران دارند؛ یا آن دسته که از زمان تمدن یونانیان و بابلیان به جا مانده‌اند و انتقال یافته‌اند. خوشبختانه منابع فراوانی سعی در گردآوری این اساطیر و مخلوقات کرده‌اند که به لطف تکنولوژی‌های جدید به راحتی قابل دسترسی هستند. اما هیچ‌کدام از این دسته موجودات که عناصر وحشت در ادبیات ایران را به رخ می‌کشند به اندازه جن در این ژانر مورد توجه قرار نگرفته‌اند. این مفهوم عموما به واسطه ورود اسلام به ایران پر‌رنگ شد؛ هرچند قبل از آمدن اسلام به ایران‌ مفاهیمی مانند جادوگری و سحر همچنان در ادبیات ایران رنگ داشته. اما جنیان به راستی که جام پیروزی بر قلب نویسندگان را از آن خود کرده‌اند.

عناصر وحشت در ادبیات قدیم ایران به موجودات و مخلوقات شگفت بازمی‌گردد. ترس در این داستان‌ها، ترس از موجودات است. مثلا ساحره، دیو، آل و امثال آینها که ترس موجود محور است. نوع دیگری از عناصر ترس وجود دارد که ترس فکری و روانی‌ست. مثلا خواب‌های موهوم، سفر‌هایی بی مقصد و گم شدن در کوره‌راه‌ها که عموما منشا در تجریبات ایرانیان قدیم از خود زندگی دارد. این ترس‌ها عموما تجربه محور هستند. نوع دیگری از ترس هست که به واسطه گسترش علوم روانشناختی عمومیت یافت و آن ترس ناشی از خاطرات و احساسات انباشته و روابط انسانی است. مثلا ترس ناشی از دیدن و خواندن یک فیلم یا کتاب درباره یک قاتل سریالی در این زمینه است. یا کسی که به واسطه از دست دادن عزیزی دچار بحران شده. البته در همین زمینه بیماری‌های روانی هم به کمک تولید آثار در این ژانر آمده‌اند و با بیان مشکلات فردی و روانی به نوعی جدید از تولیدات ژانر ترس کمک کرده‌اند. مثلا داستان را از زبان کسی که نوعی حاد از بیماری اسکیزوفرنی دارد را تعریف می‌کنند که همین داستان زندگی، به تنهایی، می‌تواند ترسناک باشد. به طور خلاصه می‌تواند روند تغییر و گسترش ژانر وحشت در ایران را خلاصه کرد.

نکته‌ای مورد توجه است و آن این است که ژانر وحشت و ترس، هرگز در ایران ژانری منحصر به فرد نبوده. یعنی برای خودش چارچوب مشخصی نداشته. همواره در زیرمجموعه سایر ژانر‌‌ها اثری از خود به جا می‌گذاشته. مثلا در یک داستان بلند، در قسمتی خاص، یک ساحره یا پیشگو، رازی را در لفافه در یک داستان جدی بیان می‌کند. نمونه این آثار در سریال‌های جدیدی که ساخته می‌شوند به وفور دیده می‌شود. می‌شود گفت که حتی امروزه ژانر وحشت چارچوبی ندارد. اما نه! نمی‌شود چون جن و جن‌گیری و جن‌زدگی ناجی این ژانر فرسوده شدند.

با وجود تمام شواهد از انبوه امکاناتی که این مفاهیم داستانی و دینی و تاریخی برای القای مفهوم ترس در داستان و رمان فارسی آفریده‌اند، نمی‌توان یک سبک ادبی را بر پایه مضمحل شده یک تفکر فرسایش‌یافته نگهداری کرد. نگهداری یک ژانر ادبی با ابزار متفاوت نیازمند ایده‌، ساختار، پوشش، رفتار، گفتار و نوشتار جدید است، با حفظ رنگ‌ و ‌بوی عمومی ژانر در زمان‌های مختلف.

بیش از ده‌ها شبکه در فضای مجازی بی‌وقفه در تلاش برای مکیدن عصاره نهایی این ادبیات باستانی هستند. در تلاشند که با بیانی نو، حرفی که بیش از چند صد بار بیان شده را بازگو کنند. حرفی که در نوع خود، برای بار اول جذاب است. ولی به دفعات فراوان، حتی شنیدن آهنگی محبوب دل را می‌زند. مشکل این است که نویسندگان ما، عصاره جنیان را مکیده‌اند و جنی بی‌نوا راهی به جز تمکین ندارد و مدام داستان جدید تولید می‌کند، که اغلب با جملات آبکی و کلیشه‌ای شروع می‌شوند مانند: سپس او به تسخیر جنیان درآمد! یعنی نویسندگانی هستند که حتی آنقدر به خواننده احترام نمی‌گذارند که داستانی را بگویند؛ که تعریفی کنند از آنچه که شد؛ که اصلا بیان کنند چه شد که تسخیر شد. حتی اگر هم بیان کنند، این نحوه شروع بسیاری از داستان‌ها به تقلید از تکنیک‌های جلب مخاطب رسانه‌های جمعی طراحی شده، که از شأن ادبی به دور است. داستان شروع شده و در عین حال پایان یافته. چنین نوشته‌هایی، با کمال بی‌میلی این را می‌نویسم، چنین «محتوایی» صرفا برای جلب مخاطب طراحی شده و ارزش ندارد.

جدا از کتاب‌، نمایشنامه‌هایی که برای اجرای تئاتر در، مثلا، دانشگاه‌ها نوشته می‌شوند، عموما حول همین محور می‌چرخد. با اینکه استفاده از این المان‌های فراطبیعی برای ساخت ژانر وحشت بسیار ضروری است، نگرانی اصلی در این زمینه چند وجه دارد که به این ترتیب است. چنین می‌توان شروع کرد که عمومیت یافتن این موضوع میان مخاطبان منجر به تولید انبوه «محتوا» شده که از تکرار و به اصطلاح کپی یکدیگر شکل گرفته‌اند. دیگر آنکه در فضای ادبی اگر ایده‌ای غالب به وجود بیاید، خودبخود، سایر گفتمان‌های ممکن را خط می‌زند که در آینده سخت می‌شود چنین طریقه فکری اشتباهی را بازسازی کرد. از هر دوی موارد قبلی خطرناک‌تر آن است که جامعه مخاطب ما، به دلیل خورانده‌شدن این مطالب اشباع شود و دیگر به دنبال چیزی فراتر از موضوعات ابتدایی ژانر وحشت نباشد. در کنار نگرانی‌ها فرصت‌هایی نیز به وجود می‌آید. مثلا اینکه چنین فضایی را می‌توان با انتشار ایده‌های جدید به سمت و سویی نو هدایت کرد.

اما مشکلی وجود دارد. تصور کنید که موضوع محبوب در ژانر وحشت، تبدیل به داستان‌های جن و جن‌گیری شود. به طبع، انتشارات بزرگ و کوچک در کشور، که طبعا به دنبال منافع خود هستند، به دنبال نشر حداکثری در همین زمینه خواهند بود. در این صورت حتی جایی برای انتشار ایده جدید هم نمی‌توان یافت. نگرانی اصلی این است که یک ایده از رمق افتاده بخواهد تا سالیانی اضافه بر دوران خدمت خود، ذهن و گفتمان ژانر وحشت را در فرهنگی که بی‌نهایت امکانات برای تولیدات جدید دارد را تسخیر کند!

به طور مفصل مواردی که در بالا گفته شد را توضیح خواهیم داد. همانطور که گفته شد، عموما نوشته‌هایی که در این ژانر در کانال‌های مختلف رسانه‌های جمعی دیده می‌شود، به دلایل متفاوت ارزش هنری ندارند. مثلا، پیرامون موضوع جن، اکثر «محتوای»تولید شده تکراری، با اتفاقات مشخص، پر از اصطلاحات عامیانه، جملات زائد، به دور از حس و حال ادبی، با فضا‌سازی بسیار سطحی‌ است. چنین «محتوایی» در دست جامعه علاقه‌مند به منافع شخصی دست به دست می‌شود و هربار برای آنکه موضوع جذاب‌تر شود، به آن شاخ و برگی اضافه می‌کنند، که در نهایت به آشی شور بدل می‌شود که باید دور ریخته شود. یکی از این دلایل ناتوانی این تولید‌کنندگان محتوا در ساخت متنی پیوسته و با شالوده است! همین عمومیت یافتن ژانر وحشت جن و جن‌گیری، در نهایت به ضرر خود ژانر خواهد بود. به جای آنکه نویسنده‌های توانا در این حیطه فعالیت کنند، افرادی تولید «محتوا» در این سبک را به دست گرفته‌اند که تفاوت میان ژانر کمدی را با وحشت متوجه نمی‌شوند. طبیعی‌ست که تولیداتی که به دست عامه مردم باشد، نسبت به محصولی که متخصص آن رشته بسازد کاستی‌هایی خواهد داشت. اما اگر این کاستی‌ها به مرور زمان بر فکر و ذهن مصرف‌کننده (خواننده) غلبه کند، چه باید کرد؟

حالا به نکته دوم می‌رسیم. تصور کنید که در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که موضوع ژانر وحشت در ادبیات آن صرفا به موجودات غیر ارگانیک (جنیان) اختصاص داده شده باشد. جامعه این حقیقت را قبول کرده باشد، پس نسبت به آن نوع ترس ولع داشته باشد. به تعاقب آن، انتشارات بزرگ و کوچک سعی می‌کنند کتاب و مقاله و نوشته در آن حوزه بخصوص نشر دهند. چون برایشان سود‌دهی دارد. سپس، نویسنده‌ای را تصور کنید که با ایده‌ای از کشوری غربی، آسیایی یا هر نقطه‌ای دیگر، یا با مفاهیمی از ایران باستان یا آثار وحشت غنی هندو و آسیای دور، سعی در تولید و انتشار حرفی نو در این ساختار مشخص و ساکن داشته باشد. بدون شک که شانسی ندارد. چون نه انتشارات بزرگ حاضر به خطر کردن در زمینه منفعت شخصی نیستند و نه جامعه انتظاری فراتر دارد. در چنین محیط بسته‌ای یک رنسانس در ژانر وحشت نیاز است که این شالوده و شیرازه تکراری و خشک را بشکند و حرفی نو بیاورد. مانند اروپایی که سالیان سال فقط با استفاده از ادبیات یونان و روم باستان، بارها و بارها مفاهیم تکراری با به خورد جامعه خود می‌داد، تا اینکه اندیشه‌های اصیل شرقی-ایرانی، مانند حافظ به نجات ادبیات ایشان شتافت و انقلابی در ادبیات و هنر اروپا ایجاد کرد.

نکته‌ای به ذهن می‌رسد و آن این است که آیا ما، مردم ایران، نیز می‌توانیم شاهد شکستن الگو‌های از پیش تعیین شده فکری در ادبیات خود باشیم، یا در صورت به خطر افتادن عقاید پوسیده خود وارد حالت تدافعی می‌شویم؟ تجربه نشان داده که ایرانیان در پذیرش از سایر فرهنگ‌ها بسیار تدافعی عمل می‌کنند. که خود موضوعی دیگر است.

در پایان می‌توان چنین نتیجه گرفت که ساختار‌های فکری مشخص در ادبیات نمی‌تواند کمک‌کننده باشد.  ادبیات وابسته به زبان، مدام تغییر می‌کند. در این شکی نیست. اما ویژگی‌های ادبی نباید با گذر زمان تغییر کند. اگر نیازی به تغییر در ادبیات یک کشور دیده‌شد، ایجاد ژانر و سبک باید به کمک آن بیاید. مثلا جامعه علاقه‌مند است که موضوعات مرتبط با جن بخواند؛ بسیار خوب! تولیدات در این زمینه باید منحصر به زیر-ژانری در در این ژانر بزرگ‌تر (وحشت) باشد. نه اینکه خود ژانر وحشت، تبدیل به ژانر جن شود. مشکل این است که چنین طبقه‌بندی و چنین تصمیمی را نباید در جامعه، بلکه در محیط آموزش عالی، در دانشگاه و اتاق‌های فکر ادبی جستوجو کرد. انجمن‌های ادبی باید برای این تصمیمات گرد‌هم بیایند. چارچوب سازی بکنند و یک الگو طراحی کنند که بتواند جامعه و تولیدات او را نیز شامل شود. اگر محققین و دانشگاهیان، ادیبان و نویسندگان وارد کار نشوند، به زودی چیزی به نام ژانر وحشت نخواهیم داشت. همه چیزی که باقی خواهد ماند، داستان‌هایی وهم‌آلود از نویسندگان نابلد خواهد بود که اصلا ارزش ادبیات زبان را کاهش می‌دهند.

اما، متاسفانه، ژانر مغموم و مهجور وحشت حتی در جوامع علمی، محققین ادبی و دانشجویان رشته ادبیات فارسی گویا خریدار ندارد. تعداد مقالاتی که صاحب‌نظران در این زمینه نوشته‌اند به شمار انگشت می‌آید. از طرف دیگر، مثلا شاهنامه، چنان توسط همین افراد سنجیده شده که حتی شنیدن نام شاهنامه در جوامع علمی خسته‌کننده به گوش می‌رسد و موضوعی اشباع شده محسوب می‌شود. اما هنوز امید هست! هنوز دانشجویان و علاقمندان فراوانی هستند که به ژانر وحشت نگاهی خرد ندارند و از ذخایر ارزشمند آن اطلاع دارند. هرچند اطلاع داشتن به تنهایی کافی نیست و باید حرکتی جدی در این زمینه انجام شود. امید است در مطالب آینده توضیحاتی پیرامون فعالیت‌های علمی ممکن برای پرداخت ژانر وحشت در ایران ارائه کرد.

 

هادی چراغی نیکو

نوشتهٔ پیشین
درباره ترجمه داستان و رمان انگلیسی به فارسی: شخصیت – قسمت اول

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

Twitter
LinkedIn
Facebook
DeviantArt
Google

Abadshahr Publication 2025